سیل مشکین شهر امدادگران استان اردبیل را به تکاپو وا داشت امدادگران خود را به محل حادثه رساندن روستای موئیل اسیب دیده تر از دیگر روستاها بود ما نیز به این روستا اعزام شدیم در این روستا که آخرین روستا نزدیک کوه سبلان بود با مردمی مهربان ،ساده ،درد کشیده ،... روبرو شدیم محرومیت را در تک تک چهره های مردم روستا می شد دید امدادگران تلاشگر و بی ریا دست به کار شدن تا مرحمی بر این دلهای زخم دیده بگذارند ...
خاطره های این حادثه برای من که تا چهلم کشته شدگان سیل موئیل در این روستا ماندم بسیار زیاد بود اما روز ششم حادثه را نمی توانم فراموش کنم فقط جنازه دو نفر ( پسری دو ساله ودختری چهارده ساله) پیدا نشده بود سگهای آدم یاب هم حتی نتوانسته بودن کاری بکنند یادم نیست ساعت چند بود که ناگهان مردی از پیدا شدن جنازه دختر 14 ساله در وسط روستا خبر داد که توسط بولدزرهای آوار بردار کشف شده بود وقتی ما بالایی سر جنازه رسیدیم ناگهان مردی بیل را بالای سر خود تکان داد و مردم را از دور ور جنازه دور کرد ما اولش خیلی ترسیدیم آقای جلالت مسئول ما در آن لحظه ما را به آرامش دعوت کرد و توضیحاتی از یکی ازاهالی روستا خواست مرد روستای گفت او یکی از نزدیکان جسد پیدا شده است واضافه کرد که آنها در روز اول سیل دختر 14 ساله دیگری که شبیهه دختر آنها بوده را دفن کردن اما با پیدا شدن این جسد به اشتباه خود پی برده و اینگونه عصبانی هستن بالاخره پزشک قانونی هم رسید وبعد از نبش قبر دختری که در اول به اشتباه دفن کرده بودن را شناسائی کرده و دختر دوم را نیز برای طی مراحل قانونی به بیمارستاناعزام کرد من نیز به اتفاق آقای جلالت (مسئولمان )به طرف بیمارستان حرکت کردیم هنوز از روستا خارج نشده بودیم که مادر بیچاره آن دختر را دیدیم که فریاد زنان درحال دویدن بود ماشین ایستاد و او را هم سوار کرد مادر با فریادی که دلهای همه را می سوزاند از خدا شکایت می کرد نه من بلکه کلیه افرادی که در پشت ماشین سوار بودیم به جای اشکهای بی آب مادر اشک می ریختیم و او را تسکین می دادیم ولی ... مادری که هر چه اشک داشت در شش روز اول بر روی قبر دیگری ریخته بود در یک لحظه مادر مهربان که جسد دخترش را در آغوش داشت رو به من گفت پسرم گریه نکن ...
_________________
من یک امدادگرم در هر سنی و در هر شرایطی